اون تنها ارتباط من با یه دختر بود و من متوجه خیانت از جانب اون شده بودم و به همین دلیل رابطه مون رو تموم کردم
توی یه گروه خونوادگی که داشتیم میچرخیدم و پست میزاشتم که مریم (از خونواده مادرم) (عشق من) اومد تو گروه من بهش خوش آمد گفتم و یکم باهم گپ زدیم از اونجایی که اون دختری که من باهاش تموم کرده بودم هم فامیلمون بود مریم از این ماجرا باخبر بود اومد تو صفحه چتم و درباره اون مسئله باهم حرف زدیم.
من خیلی ناراحت بودم از خیانتی که بهم شده بود و نمیتونستم بروز ندم
خلاصه کلی باهم حرف زدیم
من تو حرفامون متوجه تنهایی مریم شدم و بهش امید و دلگرمی دادم
چند روزی باهم حرف زدیم و نتیجه حرفامون بروز احساسمون نسبت به هم شد و باهم یه رابطه پاک و بدون هوس رو شروع کردیم
از همون لحظه نفسام به نفساش وصل شد انگار وه یه عمره عاشقشم
و تموم زندگیم شد مریم
باهم ,یه ,مریم ,اون ,تموم ,تو ,باهم حرف ,حرف زدیم ,بود و ,اومد تو ,مریم از
درباره این سایت