محل تبلیغات شما
سلام
چند ماهی میشه
اممم بزار فکر کنم
7 ماه و.
یک روز
نه نه بهتره بگم دو روز
پیش بود که به اصرار خونوادم ناچار به پذیرفتن فریضه ازدواج اون هم از نوع سنتیش شدم
خودشون یک خونواده کم جمعیت و مظلوم و به قول خودشون اونی رو که به درد من میخوره رو پیدا کردن و برام رفتن خاستگاری و من در تنگنای رودروایسی گیر کرده بودم
خلاصه که بادا بادا هرچه بادا و من شدم آقا داماد
من و همسرم یک هفته بیشتر باهم تفاهم نداشتیم و اون هم هفته اول بود که هنوز یخمون آب نشده بود.
من اصلن بهش حسی نداشتم و البته اون هم حسی به من نداشت من میگفتم خوبی میگفت کجا
خلاصه که الان داریم جدا میشیم میخواستم بگم الکی ازدواج نکنین مخصوصا از این ازدواجای سنتی الان خونواده ها حتی اگر از نظر طبقه اجتماعی برابر باشند باز هم تربیت ها شخصیت های متفاوتی میسازه.
بیایین حداقل به من یه موجود خیالی در بزرگترین مغز مریض دنیا قول بدین که قبل از ازدواج حداقل یک جلسه پیش مشاور برین
سطح فرهنگ ها شاید برابر باشد
زاویه دید را چه میکنیم؟.

اومدم یه سری بهتون بزنم دوستای مجازی

دوسال با طعم زندگی

پول نداشتم یعنی حق زندگی باعشقمو نداشتم

هم ,یک ,ازدواج ,ها ,بادا ,اون ,اون هم ,و من ,به من ,که به ,بود که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عکس lovemylife کسب و کار اینترنتی و اطلاع رسانی reininggekam ماکس مارکت سردار سپاه اسلام شهید جواد عنایتی Helen's site وبلاگ تفریحی Richard's notes quicranigac